به گزارش مهر؛حدود چند ماه از سری جدید برنامه «هفت» می گذرد برنامهای که هر بار در ابتدا با انتقادات فراوانی در اجرا و ساختار روبرو میشود و تا مخاطبان به آن عادت کنند عوامل برنامه تغییر میکند. این سری از برنامه «هفت» هم کنشها و واکنشهای زیادی را در برداشته است.
چندی پیش برای گفتگو با محمود گبرلو سراغ وی رفتیم و از سیاستها و سخنان وی در سری قبلی برنامه «هفت» پرسیدیم و تحلیل وی را درباره این دوره از برنامه و همچنین سیاستهای وی در دوره پیشین برنامه جویا شدیم.
گبرلو در این گفتگو از سیاستها و واکنشهای مدیران و حتی سینماگران نسبت به سری قبل برنامه «هفت» سخن گفت و اینکه هنوز هم به او توضیحی داده نشده است که چرا یک باره میبایست به حضورش در برنامه «هفت» پایان میداد.
وی در بخشی از این گفتگو به انتقادها درباره رویکرد خود در برنامه «هفت» و اینکه بیان شده اجرایی خنثی در برنامه دارد پاسخ داد و گفت که چگونه یک برنامه خنثی می شود وقتی که از حاتمی کیا تا کیمیایی و از رخشان بنی اعتماد تا حجت الاسلام پناهیان و یا بزرگان بازیگری همچون فرامرز قریبیان در آن حضور پیدا میکنند و یا داغترین مناظرهها که در تلویزیون سابقه ندارد مثل قضایای خانه سینما برگزار میشود. به گفته وی، برخی دوستان رسانه ای کم لطفی کردند و مغرضانه برخی اصطلاحات را مثل همین کلمه خنثی گسترش دادند.
با ما در خواندن این گفتگو همراه شوید:
- آقای گبرلو حالا که مدتی از سری جدید برنامه «هفت» می گذرد عدهای دوباره درباره برنامهای که شما اجرای آن را بر عهده داشتید سخن میگویند. نظر خود شما چیست؟
آن دوران تمام شد! هر کس یک دورهای دارد و دیگر چند ماه هم گذشته است و من چندان به آن فکر نمیکنم.
- اما اکنون مخاطبان بخصوص مطبوعات و منتقدان بیشتر به آن فکر میکنند.
امیدوارم... فعلا هوا غبارآلود است و باید منتطر بمانیم تا ابرها کنار بروند.
- منظورتان از ابرها چیست؟
در شرایط بداخلاقیها قرار داریم. قضاوتها بر اساس شایعات و اخبار کذب است، نگاه واقعبینانه بسیار کم است. برخی مدیران فرهنگی حرفهای ارزشمندی بیان میکنند اما عملکردشان ضد فرهنگی است. در این میان اگر عملکردی مثبت و دلسوزانه ارایه شود با موج تخریب روبرو میشود.
- بالاخره بعد از چند ماه که سری جدید «هفت» روی آنتن رفت مشخص نشد چرا این جابجایی در تهیهکنندگی برنامه انجام شد.
هنوز هم متوجه نشدم. هیچ کس حاضر نیست یک کلام توضیح بدهد، همه فرار میکنند. الان هم که اینقدر وضعیت مدیریت در تلویزیون بهم ریخته است که کسی به فکر دیگری نیست. اتفاقا اکنون فهمیدهام که خوب شد که از برنامه رفتیم. دوستانی که سابقه فعالیت در تلویزیون دارند، میگویند این امری عادی و معمول است. بسیاری از تهیهکنندگان و مجریان در این مدت با من تماس گرفتند و گفتند که برو خدا را شکر کن چراکه بارها پیش آمده است که برنامه را از روی آنتن از شخصی گرفتهاند و دیگر پخش نشده است.
- به نظر شما چرا اینگونه است؟
دلیل عمده اش رفتار قلدرمابانه برخی مدیران صدا و سیما است و چون رقیبی ندارند، موقعیت خودشان بسیار مهم است، بیننده هم برایشان مهم نیست، تهیهکنندگان هم برای ادامه حیات مجبورند تسلیم باشند. البته بین مدیران تلویزیون اختلاف سلیقه و دیدگاه وجود دارد برخی هستند که اهل تعامل و احترام هستند اما برخی چون فاقد بینش و فهم فرهنگی هستند همانند پادگان رفتار میکنند. نمونهای را مثال بزنم که در همه استودیوها نقل میشود یکی از تهیه کنندگان می گفت شبی در اواسط یک برنامه زنده، مدیر وقت شبکه به صورت تلفنی از تهیه کننده برنامه میخواهد تندیس روی میز مجری را که به زعم مدیر مربوطه قشنگ نیست تنها به همین دلیل بردارد و دور بیاندازد! در غیر اینصورت آنتن را از او می گیرند. بنده خدا تهیه کننده بین پخش یک آیتم تندیس را بر میدارد تا مبادا برنامهاش را از او بگیرند که البته از اینگونه موارد زیاد است.
- یعنی بعد از تعطیلی برنامه جلسهای با شما نگذاشتند و یا صحبتی نکردند؟
اصلا! حتی از دفتر مدیر شبکه سه و معاونت سیما وقت خواستم تا برای تشکر و خداحافظی خدمتشان برسم اما وقت ندادند. من قبل از رفتن به تلویزیون فکر میکردم تغییر در برنامهها بر اساس یک اصول تحقیق و پژوهش انجام می شود اما به عینه دیدم هر آنچه که میلشان باشد عمل میکنند و مخاطب و تحقیق و پژوهش و کلا کار کارشناسی مفهوم چندانی ندارد. موقعیت و منفعت بر هر کار علمی و تخصصی ارجح است.
- ولی در بعضی خبرها بیان شد که برنامه شما یک میلیون مخاطب داشت و سری جدید «هفت» حدود ۱۵ میلیون مخاطب دارد این مساله به معنای جابجایی بر اساس یک کار کارشناسی نیست؟
انشاءالله که اینگونه باشد ولی همان زمان که من روی آنتن میرفتم، آقای پورمحمدی چند بار به من گفت بیست میلیون بیننده نگاهت میکنند و من به عنوان یک روزنامه نگار و با اشرافی که بر وضعیت رسانه در ایران دارم، میخندیدم و میگذشتم چون تا آنجا که من شنیدم اکنون آمار کل مخاطبان تلویزیون ۱۵ تا ۲۰ درصد جمعیت ایران است، چگونه میشود برای یک برنامه تخصصی آن هم نیمه شب حدود ۱۵ میلیون مخاطب منتظر آقای افخمی و یا من و یا آقای جیرانی باشند. با آقای افخمی که صحبت کردم، فرمودند این آمار را مدیر شبکه داده که فکر می کنم بعد از تعطیلی بی دلیل برنامه بالاخره باید توجیهی ارایه میشد که بهترین توجیه ارایه چنین آماری بود.
- مدیران در مصاحبه ای هم بیان کرده بودند که به دنبال برنامهای ارزشی هستند آیا این مساله به این معناست که برنامه «هفت» که شما تولید میکردید بر اساس ارزشها جلو نمیرفت؟
این هم از آن حرفهاست، معضل بزرگ مدیران فرهنگی پس از انقلاب اسلامی روی مفاهیم همین کلمه «ارزش ها» است. همه تابلوی بزرگی از ارزشها در سردر مغازه خود نصب کردهاند اما در درون مغازه کالای دیگری عرضه میکنند. متاسفانه چون برخی مدیران فرهنگی فهم درستی از ارزشها بر مبنای اندیشههای انقلاب اسلامی ندارند یا به بیراهه میروند یا صورت مساله را پاک میکنند که در مورد «هفتِ» من اینگونه بود؛ صورت مساله را پاک کردند. چون من سالهاست در عرصه سینما بر مبنای همین ارزش ها گام برداشتم و وقتی هم «هفت» را شروع کردم بر همین اساس استراتژی را تعیین کردم و خوشبختانه وقتی با مدیران وقت در میان گذاشتم استقبال و حمایت کردند. بنابراین برنامه ای نبوده است که بدون استراتژی جلو برود البته همان موقع هم عده ای بودند که داعیه ارزشها را داشتند ولی نگاهشان خیلی کوچک و محدود و یا بهتر بگویم جناحی و گروهی بود و همیشه هم با برنامه من مخالف بودند اما معتقدم نگاه نظام جمهوری اسلامی و رسانه ملی باید نگاه کلان تر و فراجناحی باشد.
- میتوانید بیشتر این دیدگاه را باز کنید؟
فکر میکنم باید بعد از سی و اندی سال که از انقلاب اسلامی گذشته است به این نتیجه برسیم که چه نسبتی بین سینما، مردم و نظام جمهوری اسلامی ایران وجود دارد و بر اساس آن استراتژیهای یک برنامه در سیمای جمهوری اسلامی تعیین بشود. در شرایط حاضر جو به گونهای نشان داده می شود که گویی انقلاب اسلامی در زمینه سینما موفقیت چندانی نداشته در صورتی که در عرصههای سیاسی، اقتصادی و... موفقیتهای بسیاری کسب کرده است و حتی باعث شده در سطح جهانی بدرخشد، آنقدر نقدهای منفی بیان شده که نه تنها رسانه های داخلی و خارجی بلکه مردم هم نسبت به عملکرد جمهوری اسلامی در سینما نگرش منفی پیدا کرده اند. من منکر نقد فیلم و عملکردها نیستم اما تحلیلم این است در این سالها جریانات سیاسی بخاطر بدست آوردن موقعیت، راحت سینما را قربانی کردند و این به نظرم نه تنها خدمت نیست بلکه خیانت به نظام جمهوری اسلامی است. وقتی امروز سینما در ترویج اندیشه و تفکر حرف اول را میزند ما باید با تمام وجود کاری کنیم که نسل جوان با سینمای ایران ارتباط برقرارکند اما اگر به هر بهانه ای در مخالفت با سینما و سینماگران حرف بزنیم، سینمای ایران را تعطیل شده و یا نابود شده جلوه دهیم، اطمینان داشته باشید که جوانان ما به جریانات رسانهای دیگری گرایش پیدا میکنند.
- در یگر نقاط دنیا نیز می توان حضور سیاست در سینما را دید و شاید نتوان این دو را از هم جدا کرد.
قبول دارم، اما در ایران به شکلی افراطی سیاست با سینما عجین شده است و شاید بهتر باشد، بگویم طیفها و جناحهای مختلف سینما را زمینه فعالیت و مطرح کردن خودشان قرار داده اند. اگر در سینما سیاست مدون و مشخصی داشتیم وضع سینما از آنچه هست بسیار بهتر بود. بازیهای جناحی طیفهای مختلف با سینما لطمه شدیدی به بنیان سینمای انقلاب اسلامی وارد کرد.
- پس انتظاراتی که از طرف جامعه بخصوص از سوی متدینین و انقلابیون از سینما وجود دارد چگونه باید برآورده شود؟
به نکتهای درست و کلیدی اشاره کردید. این دغدغه امثال من در این سال ها بوده اما نکته مهم این است که به شیوه تخریبی نمیتوانیم جواب بگیریم بلکه با سعه صدر و همراهی و عنصر مهم همکلامی میتوان به نتیجه مطلوب فرهنگی رسید و این همان نگاه ژرف اندیش رهبر معظم انقلاب در خصوص کرسیهای آزاداندیشی در مسیر گفتمان انقلاب اسلامی است.
- اما گاهی افرادی که در این مسیر بودند مجذوب و مرعوب شده و با دگراندیشان همسو شدهاند.
این همان نگاه انحرافی است که باعث شده برخی نیروهای انقلابی و معتقد پراکنده و یا دلسرد شوند. البته من این نکته را در حوزه سینما میگویم. عالم سیاست شیوه خودش را دارد و شاید رفتارهای تندتر از این بطلبد اما حوزه سینما که با فکر و اندیشه سروکار دارد و تعداد سینماگرانش هم محدود است شیوه خود را میطلبد. نکته مهم شرایط بد فرهنگی است که در جامعه حاکم است چون سربازان حوزه فرهنگ بسیار محدود هستند نباید با کوچکترین ناهمسویی آنان را کنار گذاشت. معتقدم در این مسیر باید به کارشناسان معتقد اطمینان کرد و نباید با هر اندیشه منتقدانه و یا مهربانانه ای انگ سکولاریسم به آنان وارد کرد. اگر شما دقت کنید، می بینید که در سال های بعد از انقلاب هرکسی از هر جناحی در راس سینمای ایران قرار گرفته از سوی برخی عزیزانی که مدعی ارزش ها هستند مورد حمله قرار گرفته است و همین باعث شده که نتوانیم ثبات داشته باشیم و تولید مفید و مستمر و موثر ارایه بدهیم این مساله در جایی می لنگد، شاید مسیر اعتراض ها اشتباه است شاید تکلیف خودمان را با سینمای پس از انقلاب مشخص نکرده ایم و یا سکان را به اهلش نسپردیم. نمیشود هر فیلمی که همفکران ارزشی مان بسازند خوب و درست باشد و اگر یک فیلم سالم اجتماعی توسط یک فیلمسازی که در این سالها مثل من روی اصول انقلابی تند و محکم نبوده ساخته شود سیاه نمایی و ضد انقلابی باشد.
- شاید مصداق این امر فیلمسازانی مثل جمال شورجه، جواد شمقدری، ابوالقاسم طالبی، ابراهیم حاتمی کیا و در مقابل آنها فیلمسازان دیگری همچون کیمیایی، بنی اعتماد و میلانی باشند که شنیدیم یکی از مخالفتها با برنامه شما بها دادن به طیف دوم بوده است.
گرفتاری ما همین مباحث است و همین تفکیک بین فیلمسازان آسیب جدی به سینمای ایران زده است. در صورتیکه الان پس از گذشت سی و چند سال از انقلاب اسلامی این اقتدار باید وجود داشته باشد که همه را در یک حلقه ببینیم و اجازه داده شود هر فیلم و هر شخصی که در حلقه نظام جمهوری اسلامی فعالیت میکند به اندازه ظرفیتش مخاطب را با خود همسو کند و اگر ما در مسیر نگاه ارزشی خودمان دچار ضعفها و کاستیهایی هستیم به اصطلاح نباید کاسه و کوزه را روی سر دیگران خراب کنیم. اکنون با ثبات ایجاد شده باید ضعفهای خودمان را پیدا و برطرف کنیم. روزی یکی از عزیزانی که بسیار مدعی ویژگیهای ارزشی است به برنامه آمد و فریاد برآورد که چرا فیلمسازان ما درباره شخصیت شهید رجایی فیلم نمیسازند و این را به معنای بیاعتنایی و ضد انقلابی بودن آنها دانست. در پاسخ به او معترض شدم که بهتر است بجای حمله به فیلمسازان که به طور طبیعی شاید مثل ما در جریان فعالیت های شهید رحایی نبودند و انگیزه ندارند خودمان دست بکار بشویم و با بودجه ای که داریم با استفاده از متخصصانی که در حوزه سینما فعالیت دارند یک فیلم خوب بسازیم. متاسفانه او نپذیریفت و سریعا بنده را متهم به همکاری با شبکههایی چون بی بی سی و من و تو کرد و باز هم متاسفانه چنین نگاهی است که اکنون در حال آسیب زدن به ماست و ما را از اهداف کلانمان دور میکند.
- پس جایگاه نقد کجاست؟ بالاخره باید همه نگاه ها مطرح شده و منتقدان هم این نگاه های مختلف را نقد و تحلیل کنند.
نقد درست و منصفانه جایگاه خودش را دارد مخالفت من با یکسری از نقدهایی است که لایه پنهان سیاسی دارد. متاسفانه برخی منتقدان سینما تعریف درستی از جایگاه خودشان ندارند بلکه به اهداف سیاسی خودشان نگاه میکنند و فیلم را براساس آن نقد میکنند درصورتیکه عملکرد نقد، نابود کردن یک فیلم سینمایی نیست بلکه کشف یک اثر هنری و پیدا کردن مسیر بهتر برای رشد و شکوفایی است. جریان نقد فیلم در جهان هم همینگونه است، منتقد، سینما یا فیلمساز را تخریب نمیکند، بلکه برعکس زوایای مختلف یک فیلم را باز کرده و اندیشههای فیلمساز را تحلیل و بررسی میکند و اینجاست که مردم به نگاه جدیدی از یک اثر سینمایی میرسند.
- فکر میکنید برنامه «هفت» که شما اجرا و تهیه کنندگی آن را بر عهده داشتید تا چه حد در این زمینه موفق بود؟
استراتژی من در برنامه «هفت» ایجاد گفتگو بر پایه اندیشههای گفتمان انقلاب اسلامی بود تا بدور از حب و بغض تصویر درستی از سینمای امروز ایران نشان داده شود و برای رسیدن به این هدف تاکتیکهایی را به کار بردم. در قسمت اول به مخاطبان مردمی توجه زیادی داشتم و اتفاقاً متوجه شدم که رمز جذابیت مردمی برنامه، گفتگو با هنرمندان است. در بخشی دیگر از برنامه به نقد میپرداختم. تاکتیکم این بود این دو منتقد با یکدیگر گفتگو کرده و فیلم را تحلیل و بررسی کنند و قضاوت را به خود مردم میسپردم. بخشی دیگر از برنامه نیز به جریانات روز سینمای ایران در قالب مناظره اختصاص پیدا می کرد. در این مناظرهها هم من به عنوان نماینده رسانه ملی و یا کارشناس وارد مباحث می شدم اما نظریه خودم را تحمیل نمی کردم و اجازه می دادم نمایندگانی از جریانهای مختلف فکری با یکدیگر گفتگو و مناظره کنند و بیننده قضاوت کند.
- مدیران تلویزیون نسبت به شیوه اجرایی برنامه و سیاستهای برنامه شما انتقادی نداشتند؟
سیاستگذاری برنامه من دقیقا تنظیم شده با سیاست های مدیران وقت بود که به نظرم به خوبی هم جواب داد اما مدیران بعدی اضطراب بسیاری داشتند. نه می گفتند چه می خواهند و نه پیشنهادی داشتند. فقط بیان می کردند که به طور مثال فلان شخص به برنامه نیاید یا فلان فرد حذف شود، چرا فلان شخص این موضوع را مطرح کرد یا آنجا آن سخن را بیان کرد. یا حتی در آخرین لحظه با یک پیامک موضعشان عوض میشد مثلا زمانی که آقای شریعت پناهی به عنوان مدیر گروه اجتماعی شبکه سه حضور داشتند روی مباحث و مهمانان گفتگو میکردیم و با رعایت ملاحظات و سیاست ها برنامه را روی آنتن می بردیم و بعد هم محکم از مواضع دفاع می کردیم اما با تغییر وی و حضور آقای کریمان در گروه اجتماعی شبکه سه همیشه اضطراب و دلهره داشتیم، ثبات در تصمیم گیری وجود نداشت و هر لحظه با یک تلفن موضع وی تغییر می کرد که حتی روزی مجبور شدم مستقیما پیش آقای سرافراز بروم و کسب تکلیف کنم. هنگام دعوت از خانم بنی اعتماد چند روز قبل اسامی و برنامه ها را اعلام و مجوزهای لازم را گرفتیم اما چند ساعت قبل با یک تلفن و یا پیامک موضع وی بشدت تغییر کرد و حتی دنبال بهانه می گشت که برنامه را تعطیل کند و لحظه به لحظه با آقای پورمحمدی سخن می گفت.
- ماجرای پیامک چه بود؟
یکی از فیلمسازان پیامکی را برای بسیاری از مدیران صاحب نفوذ فرستاده بود که این چه وضعیتی است که این فرد را به تلویزیون جمهوری اسلامی میآورید و نیروهای ارزشی امثال سیدناصر هاشم زاده را حذف میکنید و همین باعث شده بود همه بترسند و حتی آخرین لحظه آقای کریمان به من اعلام کرد که آقای پورمحمدی میگوید خانم بنی اعتماد بیاید اما عواقب این کار به عهده خودت است. خانم بنی اعتماد آمد و سخنانش را بیان کرد و من هم همه دغدغه هایی را که نیروهای ارزشی داشتند و برخی هم دغدغه خودم بود مطرح کردم و به قول یکی از رسانه ها هیچ تیری هم شلیک نشد. اینها نشانه فقدان اندیشه و ترس از موقعیت های مدیریتی و جناحی است که به فضای فرهنگی انقلاب اسلامی آسیب زده است.
- موضوع حذف آقای هاشم زاده چه بود؟
قرار بود بعد از گفتگو با خانم بنی اعتماد در بخش دیگری یک مناظره و میزگرد درباره فیلمنامه بگذاریم اول از آقای هاشمزاده دعوت کردیم و بعد از فیلمسازان دیگر که متاسفانه کسی حاضر نشد روبروی آقای هاشمزاده بنشیند بنابراین ما آن موضوع و حضور آقای هاشم زاده را کنسل کردیم که او دلخور شد و گفت من خودم به تنهایی به برنامه میآیم و سخنانم را بیان می کنم که من نپذیرفتم چون با آداب مناظره همخوانی نداشت و احتمالا این دلخوری را به آن فیلمساز منتقل کرده است.
- فکر می کنید روش شما در اجرای برنامه چقدر انتظارات مخاطب را برآورده می کرد؟ به طور مثال شما از تلاش خود برای مناظره ای بودن برنامه سخن می گویید درحالیکه یکی از انتقادات منتقدان به شما این بود که حضوری خنثی در برنامه دارید.
من تلاش کردم مدیر در سایه باشم و مهمانان قدرتمند را به برنامه بیاورم و این دلیل بر خنثی بودن نیست. این اوج مدیریت پنهان و هوشمندانه است. چگونه یک برنامه خنثی می شود وقتی که از حاتمی کیا تا کیمیایی و از خانم بنی اعتماد تا حجت الاسلام پناهیان و یا بزرگان بازیگری همچون فرامرز قریبیان در آن حضور پیدا میکنند و یا داغترین مناظرهها که در تلویزیون سابقه ندارد مثل قضایای خانه سینما برگزار میشود. متاسفانه برخی دوستان رسانهای کم لطفی کردند و مغرضانه برخی اصطلاحات را مثل همین کلمه خنثی گسترش دادند. من از بسیاری از نظرات خبرنگاران و منتقدان بهره بردم اما حالا میتوانم راحت بگویم از برخی هم مکدر شدم مثل خبرنگاری که در «هفت» کار می کرد و دوست داشت «هفت» یک برنامه زرد باشد من عذرش را خواستم و او رفت و در روزنامهاش ساز مخالفت با گبرلو را زد و گفت گبرلو خنثی است یا منتقدی که دوست قدیمی من و پیشکسوت نقد محسوب می شود تقاضای حضور در برنامه را داشت و آن را من نپذیرفتم و به او بیان کردم که فن بیان ضعیفی دارد و او نقد تندی علیه من در یک خبرگزاری نوشت. همچنین منتقد جوانی بود که هر چند وقت یک بار به برنامه می آمد و بشدت هم از او حمایت می کردم روزی تقاضای حضور در برنامه را کرد من مخالفت کردم و گفتم این بار صلاح نیست و او از آن به بعد در سایت خود هر هفته فقط گافهای طبیعی یک برنامه زنده را رصد میکرد و یا منتقد ارزشی عزیزی که برای حضورش در برنامه اصرار کردم اما نمیپذیرفت ولی در رسانهاش نوشت گبرلو فقط از یک طیف حمایت میکند.
- رویکرد شما در بهره گرفتن از چهره های مختلف که حتی سینماگر هم نبودند مثل حجت الاسلام پناهیان چه بود؟
من معتقدم در مسیر گفتمان انقلاب اسلامی در سینما حضور همه کسانی که می توانند در سینمای ایران موثر باشند ضروری است و این افراد باید به برنامه بیایند و حرفها و نظراتشان را بیان کنند. امثال آقای پناهیان بسیار میتوانند برای سینمای ایران راهگشا باشند چون اینها پیروانی دارند که میتوانند با حضورشان به سینما رونق بدهند. معتقدم طیف وسیعی از متدینین و انقلابیون اگر به سینما بیایند صنعت سینما در جمهوری اسلامی رونق می گیرد اما لازمهاش این است که دو طرف نیازهایشان را بگویند و سپس در یک قضای صمیمانه به سینما کمک کنند.
- برنامه «هفت» در زمان شما به صورت زنده روی آنتن میرفت، این مساله خواسته و اصرار شما بود و یا مدیران تلویزیون؟ و چرا میان همه گفتگوها گفتگو با حاتمی کیا به صورت زنده پخش نشد و هیچ اطلاعی هم در این باره داده نشد؟
زنده بودن برنامه تاکید و روش مسئولان وقت تلویزیون بود و فکر میکنم رمز موفقیت برنامه «هفت» همین زنده بودن گفتگوها و مناظرهها بود. برنامه ضبطی با مناظره و چالش مغایرت دارد و از جذابیت اش میکاهد تنها برنامه ضبطی ما گفتگو با آقای حاتمی کیا بود که آن هم با توافق طرفین بود ضمن اینکه من حاتمی کیا را گوهر سینمای انقلاب اسلامی میدانم و بخاطر آنکه او را در برنامه داشته باشم حاضر بودم همه شرایطش را بپذیرم. من در این باره دروغی به مخاطب نگفتم بلکه همه واقعیت را بیان نکردم از لحاظ حرفه ای هم درست عمل کردیم چون در زمان پخش آرم زنده را حذف کردیم و این در همه دنیا مرسوم است الان هم اکثر برنامههای تلویزیون به اصطلاح زنده نمایی است.
- نظر شما نسبت به این سری از برنامه «هفت» چیست؟
واقعیتاش این است که من چند برنامه اول را دیدم تا ببینم چه ساختاری را انتخاب کرده اند و اینکه ببینم که آیا آقای افخمی از لحاظ حرفهای و به رسم ادب و احترام (همانگونه که من برای جیرانی عزیز و تیم او این احترام را به جا آوردم) از بچههایی که دلسوزانه نزدیک به چهار سال برای سینمای ایران کار کردند یادی میکنند که دیدم از این یادآوری خبری نیست. ساختارش هم با سلیقه من سازگار نیست، هفتههای بعد خیلی سعی کردم بیدار بمانم اما خسته کننده بود و خوابم برد. برای آقای افخمی آرزوی موفقیت دارم چون کار ژورنالیستی سخت تر از فیلمسازی است و هوشمندی مضاعف میطلبد.
- اکنون چه برنامههایی دارید شما در صنعت چاپ هم فعالیت دارید، در این حوزه برنامهای در آینده نزدیک دارید؟
در تلاش هستم سایت خبری تحلیلی «اقتصاد سینما» را راه بیاندازم. در صنعت چاپ هم که نزدیک ۱۵ سال است فعالیت دارم چند سالی هم مدیر چاپخانههای روزنامه جام جم بودم که آن را هم همزمان با «هفت» تحویل گرفتند بنابراین الان بیشتر مطالعه میکنم و فیلم میبینم و البته بزودی کتاب «مجموعه گفتگوهای هفت» را هم منتشر میکنم.
- و به عنوان حرف آخر؟
امیدوارم راه مناسب و مطلوبی برای نجات سینمای ایران که بنا بر فرمایش مقام معظم رهبری عامل توسعه کشور است پیدا کنیم و عده ای از هیاهو علیه سینما دست بردارند و به تولید مفید بیاندیشند. سپاسگزار مدیرانی هستم که به من اعتماد کردند و شرمنده مخاطبان خوب «هفت» هستم که تا پاسی از شب بیدارشان نگه میداشتیم و در انتها وظیفه دارم از بچهها و عوامل سری قبلی «هفت» که عاشقانه تلاش میکردند تقدیر و تشکر کنم.
نظر شما